×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲
ای باد اگر سوی بدخشان گذری
زنهار بر آن ماه درخشان گذری
گویی چه شود گر چو خور آسان آسان
یک بار دگر سوی خراسان گذری
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۶
گر از همه کس بلطف و احسان گذری
آسوده کی از حسود نادان گذری
چون خار رهت گیرد و چون سگ بگزد
هر چند ازو کشیده دامان گذری
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷
کوش تا سیراب از بحر تماشا نگذری
همچو موج هرزه گرد از روی دریا نگذری
گر ز گمراهی رهت بر شهر درمان اوفتد
تا توانی بر شبستان مسیحا نگذری
لخت لختم تشنه دیدار تست ای برق غم
[...]