گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

چنان عشقش پریشان کرد ما را

که دیگر جمع نتوان کرد ما را

سپاه صبر ما بشکست چون او

بغمزه تیر باران کرد ما را

حدیث عاشقی با او بگفتیم

[...]

سیف فرغانی