گنجور

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۴

 

از عشق تو آمدم به جان چتوان کرد

سرگشته شدم گرد جهان چتوان کرد

چیزی که ز مین و آسمان تشنه بدانْسْتْ

من سیر نمیشوم از آن چتوان کرد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱۷

 

چون نفس سگی‌ست بدگمان چتوان کرد

گلخن دارد پر استخوان چتوان کرد

گر در پیشش هزار تن مُرده شوند

او زنده‌تر است هر زمان چتوان کرد

عطار