گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۵

 

تا همتم به راه طلب پا نهاده است

پا بر سر هزار تمنا نهاده است

مجنون ندیده بالش راحت به خواب هم

گاهی سری به دامن صحرا نهاده است

اسیر شهرستانی