گنجور

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۲

 

دلها تو بری و قصد جانها تو کنی

بر چهره ز خون دل نشانها تو کنی

ما را گوئی، که عهد ما بشکستی

آنها ز تو آمد، این چنین ها تو کنی

مهستی گنجوی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۶

 

از گل قفس هدهد جانها تو کنی

از خاک سیه شکرفشانها تو کنی

آن را که تو سرمه‌اش کشیدی او داند

کاینها ز تو آید و چنانها تو کنی

مولانا