×
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۶
گل راز طرب همه دهان می خندد
گویی ز برای چه چنان می خندد؟
آری همه کار کش ببرگست ز زر
زان خفت ستان و بر جهان می خندد
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۷
گل در مه روزه همچنان می خندد
گویی که بطنز بر جهان می خندد
می روشن و نو بهار و مردم هشیار
گل را عجب آمدست از آن می خندد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸
دید در خواب که بر وضع جهان می خندد
شد جنون عاقل و دیوانه همان می خندد
دل پاک از من و کالای جهانی تزویر
نور این ماه به سامان کتان می خندد
دیده خجلت کشد از منع دل دور اندیش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
دانی ز چه عید باستان میخندد
بر روی جهانیان جهان میخندد
بنشسته علی جای نبی در نوروز
زین مژده زمین و آسمان میخندد
خلیلالله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵
صبح است ز خرمی جهان میخندد
هر قطره به بحر بیکران میخندد
بو در گل و نشئه در می و می در جام
از شوق، زمین و آسمان میخندد