گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

غم هجران به جان من زد آتش

به مغز استخوان من زدآتش

سراپا سوختم از دوری یار

چرا بر نیستان من زد آتش

حدیثی گفتم از هجران که ناگه

[...]

بلند اقبال