×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۵۹
از لوح غمت نام و نشانم نرود
واب رخت از چشم و روانم نرود
تا باده ی چون زنگ نریزم در جام
زنگ غم از آئینه ی جانم نرود
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹
او که از دیده خونابه چکانم نرود
نرود یک نظر از دیده که جانم نرود
اینقدر در شب وصلش ز خدا میخواهم
که به نظاره او تاب و توانم نرود
میتوانم که بپوشم غمش از خلق ولی
[...]