گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲۱

 

دوش آمدو ره بر دل و جانم در بست

زنّار ز زلفِ دلستانم در بست

گفتم که ز زلفِ دلکشت بخروشم

برخاست و به یک شکر زبانم در بست

عطار