گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

گردون همه در بند گرانم دارد

از بهر چه را همی چنانم دارد

از چشم جهان همی نهانم دارد

در آرزوی روی جهانم دارد

مسعود سعد سلمان
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۸

 

بیمارم و غم در امتحانم دارد

اما غم او تر و جوانم دارد

این طرفه نگر که هرچه در رنجوری

بیرون ز غمش خورم زیانم دارد

مولانا
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

دل به جان شب همه شب ز آه و فغانم دارد

این سیه روز ندانم چه به جانم دارد

عشق پنهان کنم و هر که به سویم نگرد

دل تپد، کاین خبر از سوز نهانم دارد

این چنین پرده برانداز که او را دیدم

[...]

میلی