گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱

 

تا چشم عشوه ساز تو مهمان فتنه است

شیرین تبسمت نمک خوان فتنه است

یا رب چه فتنه ای که به عهد تو روزگار

در گوشه ای نشسته و حیران فتنه است

ناز آفت و کرشمه بلا، عشوه دل فریب

[...]

عرفی