گنجور

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵

 

دلم به چشم تو آمد به دودمان سیاه

حذر نکرد همانا ز خان و مان سیاه

ز قید زلف تو پرهیز می کند دل من

چنانکه مار گزیده ز ریسمان سیاه

زبان برید قلم راز من هویدا کرد

[...]

ابن حسام خوسفی