گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا

بر زبان گر نام او آرم زبان سوزد مرا

آن لب خندان نمی سوزد بداغ حسرتم

این که بر ریشم نمک می پاشد آن سوزد مرا

غنچه وارم بهر او صد داغ پنهان بر دل است

[...]

اهلی شیرازی