گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

چنین ز دستِ دلم اختیار از آن رفته‌ست

که دوستی تو در مغز استخوان رفته‌ست

ره از بر تو فراتر نمی‌توانم برد

که از بدایت فطرت برین نشان رفته‌ست

براتِ عشق چو برنام تست من چه کنم

[...]

حکیم نزاری