گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - رستم نامه

 

شنیده‌ام که یلی بود پهلوان رستم

کشیده سر ز مهابت بر آسمان رستم

ستبر بازو و لاغر میان و سینه فراخ

دو شاخ ریش فرو هشته تا میان رستم

نیاش سام و پدر زال و مام رودابه

[...]

ملک‌الشعرا بهار