گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳

 

نماند از نارسایی مدی از احسان درین دریا

به سیلی سرخ دارد روی خود مرجان درین دریا

هوای ساحل از سر چون حباب پوچ بیرون کن

که چندین کشتی نوح است سرگردان درین دریا

عرق از روی آتشناکش آتش زیر پا دارد

[...]

صائب تبریزی