گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۰

 

خیال تیغ سیرابش مرا جان تازه می دارد

زمین تشنه را امید باران تازه می دارد

چه باشد قسمت ما نامرادان از وطن یارب

چو روی خود به سیلی ماه کنعان تازه می دارد؟

ز استغنا گوارا نیست بر من هیچ تردستی

[...]

صائب تبریزی