گنجور

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۱

 

ای ترک جان نکرده و جانانت آرزوست

زنار نابریده و ایمانت آرزوست

در هیچ وقت خدمت مردی نکرده‌ای

وآنگه نشسته صحبت مردانت آرزوست

ابوسعید ابوالخیر
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

از جان برون نیامده جانانت آرزوست

زنار نابریده و ایمانت آرزوست

بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند

موری نه‌ای و ملک سلیمانت آرزوست

موری نه‌ای و خدمت موری نکرده‌ای

[...]

سعدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸

 

آدم نه ای و روضه رضوانت آرزوست

خاتم نه ای و دست سلیمانت آرزوست

زنهار سر مپیچ ز چوگان حکم او

چون گوی اگر سراسر میدانت آرزوست

چشم طمع به ملک سکندر مکن سیاه

[...]

صائب تبریزی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۷ - سعدی شیرازی نَوَّرَ اللّهُ روحه

 

از جان برون نیامده جانانت آرزوست

زنار نابریده و ایمانت آرزوست

فرعون وار لاف اناالحق همی زنی

آنگاه قرب موسیِ عمرانت آرزوست

رضاقلی خان هدایت
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

می ناچشیده حالت مستانت آرزوست؟

رسوا نگشته حلقه زلفانت آرزوست؟

ناورده رو به مقصد و ننهاده پا به راه

قرب مقام و قطع بیابانت آرزوست؟

یوسف صفت نگشته به زندان غم اسیر

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

زاهد نشُسته دست ز تن جانت آرزوست؟

جان را فدا نساخته جانانت آرزوست؟

نازرده پای در طلب از زخم نیش خار

سیر گل و صفای گلستانت آرزوست؟

چون کودکان بی‌خبر از راه و رسم و عشق

[...]

وحدت کرمانشاهی