گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۹

 

زند تبخاله از خونم لب پیمانة اخگر

به الماس سرشکم سفته گردد دانة اخگر

عجب شادابی‌یی در کشتزار شعله می‌بینم

به اشک گرم من پرورده گویی دانة اخگر

به من در گرم خونی لاف مشرب کی تواند زد

[...]

فیاض لاهیجی