گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۲

 

چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب

هر چه هر کس در نظر دارد، همان بیند به خواب

گل که در بیداری دولت غم بلبل نخورد

ناله مستانه اش را در خزان بیند به خواب

هر کسی را صبح امیدی است در دلهای شب

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

عاشق مهجور، وصل دلستان بیند به خواب

دیدهٔ محتاج، گنج شایگان بیند به خواب

بعد این چشم من آن سرو روان بیند به خواب

دیدهٔ عاشق مگر بخت جوان بیند به خواب

دل کجا و طرهٔ نازک نهالان از کجا؟

[...]

حزین لاهیجی