گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

عشق تو بلای جان بسندست

یک خنده ازان دهان بسندست

یک گردش چشم تو به مستی

فتنه به همان جهان بسندست

بیهوده به صید می زنی تیر

[...]

امیرخسرو دهلوی