گنجور

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

چه باشد جان که عاشق در ره جانان برافشاند

ز جان بهتر نثاری بایدش تا آن برافشاند

شود جیب و کنار عالم از یاقوت اشکم پر

چو چشم خون‌فشانم دامن مژگان برافشاند

به گردن طوق عشق از زلف ترسازاده‌ای دارم

[...]

قدسی مشهدی