گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۹

 

دل برد و زهره نیست که آن باز خواهمش

یا خود ز صبر رفته نشان باز خواهمش

زانجا که ناصبوری دیوانگان بود

پیداش دل دهم به نهان باز خواهمش

نی خود چو دل که جان گرامی ستد ز من

[...]

امیرخسرو دهلوی