گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷

 

اگر به تحفه جانان هزار جان آری

محقر است نشاید که بر زبان آری

حدیث جان بر جانان همین مثل باشد

که زر به کان بری و گل به بوستان آری

هنوز در دلت ای آفتاب رخ نگذشت

[...]

سعدی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳ - شیخ سعدی فرماید

 

اگر بتحفه جانان هزار جان آری

محقرست نشاید که بر زبان آری

هزار وصف گلستان که در بیان آری

نه آنچنانکه زکمخا مرا نشان آری

حدیث شرب بر اطلس آنمثل دارد

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۶ - ترجیع بند

 

ساقیا، می چو در میان آری

مرده را آب در دهان آری

پرده بردار تا به معجز حسن

یوسف رفته با جهان آری

وقت آن شد که زلف بگشایی

[...]

اهلی شیرازی