×
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹
زنهار مگو که واحد و رام یکی است
با این خلقی که پخته و خام یکی است
با کوردلان سرمهٔ عرفان چه کشی
با کر سخن لطیف و دشنام یکی است
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰
انعام ز حق به خاصه و عام یکی است
جان در بدن آدم و انعام یکی است
قایم بد و نیک با احد نقصان نیست
مه در [گو آب] و بر سر بام یکی است
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱
در مذهب ما که کفر و اسلام یکی است
صبح شادی و ماتم شام، یکی است
صید و صیاد، هر دو را نیست دویی
چشمی بگشا که گور و بهرام یکی است