گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - در عبرت

 

ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن

هیچ دانی که سحرگاه چرا می‌خندد

با وجود گره غنچهٔ و تنگی دل او

حکمتی هست نه از باد هوا می‌خندد

چون ثبات فلک و کار جهان می‌بیند

[...]

عبید زاکانی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

لاله ز دَم باد صبا می‌خندد

گویی لب و لعل دلربا می‌خندد

ای دوست بگویم که چرا می‌خندد

بر کوتاهی عمر ما می‌خندد

ابن حسام خوسفی