گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۳

 

می کشی درد ته جام کسی است

بیخودی بویی ز پیغام کسی است

عشق ما را سر به صحرا داده است

چشم آهو حلقه دام کسی است

اسیر شهرستانی