×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۳
مگو عاقل کجا در محنت ایام می افتد
که مرغ زیرک اینجا بیشتر در دام می افتد
به ناسازی سری در حلقه سوداییان دارم
که در مغز آتشم از روغن بادام می افتد
به حرف تلخ خود را در نظرها می کند شیرین
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶
شعاع آن مه نو چون به طرف بام میافتد
به پابوسش ز بام چرخ ماه تام میافتد
بتی درد که بر رخسارهاش کعبه بود طایف
ز رونق از صفایش کعبه اسلام میافتد
کشد می زیر خرقه شیخ شهر و پاکدامان شد
[...]