گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲

 

گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت

با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت

دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد

در آتش سوزنده چه آرام توان یافت

جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردی

[...]

خاقانی