×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۰
از دل خم می گلرنگ به جام آمده است
آفتاب عجبی بر لب بام آمده است
باده در سلسله تاک ندارد آرام
لب میگون تو تا بر لب جام آمده است
سرو چون سبزه خوابیده زمین گیر شده است
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را
بداندیش را بخت رام آمده است
زمانه عدو را بکام آمده است
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۵ - فتح لیدی
نه بینی جهانش بکام آمده است
جوان است و جویای نام آمده است