گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸

 

ای که دنیا و جلالش دیده‌ای خمیازه است

همچو مستی‌گر مآلش دیده‌ای خمیازه است

حسرتی می‌بالد از خاک بهار اعتبار

قدکشیدن کز نهالش دیده‌ای خمیازه است

غنچه نقد راحتش از پیکر افسرده است

[...]

بیدل دهلوی