گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

دلم که سوخت سپند مه جمال تو باد

اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد

هزار افسر شاهی و تخت سلطانی

فدای سلطنت حسن بیزوال تو باد

تمام صورت احوال دردمندان را

[...]

بابافغانی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

شاها سر روزگار پامال تو باد

گردون ز کتل کشان اجلال تو باد

هر صید مرادی که بود در عالم

فتراک پرست رخش اقبال تو باد

وحشی بافقی