گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۸

 

روزی که بود روز هلاک من و تو

از تن برهد روانِ پاک من و تو

ای بس که نباشیم وزین طاق کبود

مه میتابد بر سر خاک من و تو

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۵۹

 

می خور که فلک بهر هلاک من و تو

قصدی دارد به جان پاک من و تو

بر سبزه نشین که عمر بسیار نماند

تا سبزه برون دمد ز خاک من و تو

عطار