مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶
ای عارض چو ماه ترا چاکر آفتاب
یک بنده تو ماه سزد دیگر آفتاب
پیش رخ چو ماه تو بنهاده از حیا
هر نخوتی که داشته اندر سر آفتاب
تا بوی مشک زلف تو ناید همی زند
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
در شبت پوشیده بینم روز محشر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
وز صباحت آشکارا شام دیگر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
شرم کن آخر نه ای از ذره کمتر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
در هراس از آفتاب روز محشر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
بر مکش هان از نیام صبح خنجر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
کوکب یک آسمان برگشته اختر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
دشنه خونریز تو تیغ سکندر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
بر مکش زین نیل طوفان خیز لنگر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
قطره زن چشمی و چشمی سوی خاور آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
بال عنقا بازجو مگشا زهم پر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
خود تو دیگر شان مزن در خرمن آذر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
از احاطه کرکسان برج کبوتر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
آن تو و این بهمن و آن تیغ و این سر آفتاب
آفتاب باز سرکش آفتاب