گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

از آن در سینه دارم دل که باشد درد و داغ آنجا

نه زان دارم که باشد شادمانی و فراغ آنجا

به سیر گلستان رفتی و بویی برد از این معنی

هنوز از نکهت گل غنچه می‌گیرد دماغ آنجا

اگر خواهم به باغ آیم برای سرو گل نبود

[...]

ابوالحسن فراهانی