گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

چو مردان خویشتن آراسته بود

بدستی دیگر از نوخاسته بود

عطار
 

ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

دیدم گل سرخ سخت پیراسته بود

بلبل به دعای سحرش خواسته بود

بس تازه و دلگشا و آراسته بود

گویی که به روی صبح بر خاسته بود

ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

دوش در خواب جنان دید دو چشم بختم

که دگر گلشن امّید من آراسته بود

از گل و لاله جهان خرّم و آنگه به کنار

دوست بنشسته و دشمن به میان خاسته بود

بدر شد ماه امید من و روشن دل گشت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

امشب مه ده چار بیاراسته بود

نور از رخ تو به عاریت خواسته بود

در باغ گذشته ای همانا تو و سرو

بر عذر قدمهای تو برخاسته بود

جهان ملک خاتون