×
ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
دیدم گل سرخ سخت پیراسته بود
بلبل به دعای سحرش خواسته بود
بس تازه و دلگشا و آراسته بود
گویی که به روی صبح بر خاسته بود
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶
دوش در خواب جنان دید دو چشم بختم
که دگر گلشن امّید من آراسته بود
از گل و لاله جهان خرّم و آنگه به کنار
دوست بنشسته و دشمن به میان خاسته بود
بدر شد ماه امید من و روشن دل گشت
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲
امشب مه ده چار بیاراسته بود
نور از رخ تو به عاریت خواسته بود
در باغ گذشته ای همانا تو و سرو
بر عذر قدمهای تو برخاسته بود