×
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۷ - وعده دوست
دل دوش هزار چاره سازی میکرد
با وعده دوست عشقبازی میکرد
تا بر کف پای تو تواند مالید
دل را همه شب دیده نمازی میکرد
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰
شمع ارچه به گریه جانگدازی میکرد
گریهزده خندهٔ مجازی میکرد
آن شوخ سرش را ببریدند و هنوز
استاده بد و زباندرازی میکرد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴
دیشب بت من چو ترکتازی می کرد
پنداشتم آن مگر ببازی می کرد
در مجلس ما کسی بجز شمع نبود
او نیز بسی زبان درازی می کرد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹
جان با لب دوست عشقبازی میکرد
چشمش به کرشمه ترکتازی میکرد
زان مردمک دیدهٔ من صوفی وار
سجّاده به خون دل نمازی میکرد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵
چون چشم خوش تو ترکتازی می کرد
یاقوت لب تو دلنوازی می کرد
با مار سر زلف تو کافعی صفتست
خل سیه ته مهره بازی می کرد
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱
دی سرو به باغ سرفرازی میکرد
سوسن به چمن زبان درازی میکرد
در غنچه نسیم صبحدم میپیچید
با بید و چنار دست بازی میکرد
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است
بین ره خنده و بازی میکرد
به دکان دست درازی میکرد