گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

بیا که موسم جوش بهار ییلاق است

پیاله گیر که گل در کنار ییلاق است

چرا نهان بود از دیده ها به پردهٔ غیب

اگر نه خلد برین شرمسار ییلاق است

در آن مقام که زاهد دم صلاح زند

[...]

جویای تبریزی