گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۴

 

گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم خوشیم

ور کناری و لبی ندهی به باری هم خوشیم

گر چه هر شب جز جگرخواری بفرماید خیال

باری اندر ملک این سلطان به کاری هم خوشیم

چون عنان دولتت نه حد دست آویز ماست

[...]

امیرخسرو دهلوی