گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

بگذشت ز حد کار دل زار کجایی

مردم ز غم ای مونس غم‌خوار کجایی

بسیار دلم تیره شد از زنگ کدورت

روشنگر این آینه تار کجایی

بی‌خار، گلی در چمن دهر نچیدیم

[...]

قصاب کاشانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۳

 

برده ست غمت، دست و دل ازکار، کجایی؟

ای مونس دلهای گرفتار کجایی؟

هر غنچه ز بویت به شکرخند بهار است

ای چشم و چراغ دل بیدارکجایی؟

تا چند سرآریم به تاریکی هجران

[...]

حزین لاهیجی