گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۷

 

من دردمند و ناتوان او سرکش و خونخواره هم

حالم خراب از جور او کار دل بیچاره هم

هجرش همه محنت بود وصل آتش حسرت بود

نی دوریم طاقت بود نی طاقت نظاره هم

ز آهوی چشم آنجوان این پیر زار ناتوان

[...]

اهلی شیرازی