گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۲

 

من مسکین به جهان یار ندارم چه کنم

جز غم عشق رخش کار ندارم چه کنم

بار عشق تو چو کوهست و تن از ضعف چو کاه

بیش ازین طاقت این بار ندارم چه کنم

دارم از جور تو بسیار شکایت لیکن

[...]

جهان ملک خاتون