گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸

 

فریاد که یار می‌رود باز

جانم ز فرار می‌رود باز

هرکس که نباخت سر به کویش

آنجا به چه کار می‌رود باز

تنها نه رقیب شد به نخجیر

[...]

اهلی شیرازی