گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۹

 

باز از جهان حسرت دیدار می‌رسم

آیینه در بغل به در یار می‌رسم

خوابم بهار دولت بیدار می‌شود

هر چند تا به سایهٔ دیوار می‌رسم

زین یک نفس‌ متاع‌ که‌ بار دل است و بس

[...]

بیدل دهلوی