گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۵

 

چون دور ز وصل یار می بوده است

دل در بر من چه کار می بوده است

هر روز به رنگ تازه می خندد

این داغ چه خوش بهار می بوده است

اسیر شهرستانی