گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۵

 

لب پیاله گزیدی سر از خمار مپیچ

گلی ز شاخ شکستی قدم زخار مپیچ

حریف خنده دریاکشان نخواهی شد

چو موجهای شلاین به هر کنار مپیچ

چه گوهری ز کفش رفته است می داند

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

بر دایرهٔ جهان چو پرگار مپیچ

هیچ است جهان به هیچ زنهار مپیچ

پس بر سر این هیچ تو از بی خبری

بسیار مگرد و همچو دستار مپیچ

سعیدا