گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

دل می ندهد که از تو بردارم دل

یا تا به کسی کم از تو بگذارم دل

دانی چه کنم گم شده انگارم دل

بگریزم و در پیش تو بسپارم دل

مسعود سعد سلمان
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴

 

گفتم که بزلف در کجا دارم دل

بنمای بمن تا بتو بسپارم دل

بگشای سر زلف و نگه کن تا من

چون از سر زلف تو برون آرم دل

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۳

 

ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل

آن به که به سودای تو بسپارم دل

گر من به غم  عشق تو نسپارم دل

دل را چه کنم بهر چه می‌دارم دل

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵

 

نگفتم: کین چنین زودت به جان اندر بکارم دل؟

کشی از خط مهرم سر، کنی از غم فگارم دل

دلم ار خواستی، جانا، به حجت میدهم خطی

کزان تست جان من، گرت فردا نیارم دل

نهم جان بر سر دل، چون دلم را یاد فرمودی

[...]

اوحدی