×
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۵۴
وز دست همی در گذرد کارم ازو
آن دل که بدست بت گرفتارم ازو
بیزار شدست از من و من زارم ازو
دل نه ،که هزار درد دل دارم ازو
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۲
آن بت که به دست غم گرفتارم ازو
وز دست همی درگذرد کارم ازو
بیزار شدست از من و من زارم ازو
دل نی و هزار درد دل دارم ازو
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷
آن شوخ که چشم مردمی دارم ازو
گفتم به نظاره کام بردارم ازو
نادیده رخش تمام رفتم از کار
وز نیم نفس تمام شد کارم ازو
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰
این گل که به چشم نیک و بد خارم ازو
رسوا شدهٔ کوچه و بازارم ازو
من میخواهم که دست ازو بردارم
دل نگذارد که دست بردارم ازو