گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه

قد علم کن سبزه سان در جویبار صبحگاه

نیست جای خواب دیگر، چشم من، چون وا شود

نرگس چشم خمار سرمه دار صبحگاه

روزگار از ظلمت شب، رخ در آن شوید، توهم

[...]

واعظ قزوینی