×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۳
دایم ز نازکی است دل افگار شیشه را
خون می چکد مدام ز گفتار شیشه را
یادآور از خمار گلوگیر صبحگاه
خالی مکن ز باده به یکبار شیشه را
هر چند خوشگوار بود باده غرور
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
کردند پردة رخ دلدار شیشه را
افتاده است کار و عجب کار شیشه را
ساقی به ناز خویش که مگذار شیشه را
همچون دل شکسته به دست آر شیشه را
دیگر نماند منّت پروای ساقیم
[...]